رهایی از احساس تنهایی و لمس کردن عشق حقیقی

رهایی از احساس تنهایی و لمس کردن عشق حقیقی

عشق چیست؟
 عشق یعنی خالص بودن
 عشق یعنی زلال و شفاف بودن
 عشق یعنی عشق و عاشقی با خود
 عشق یعنی عشق ورزیدن به خود
 عشق یعنی خالصانه و عاشقانه خود را دوست داشتن
 عشق یعنی خود را بغل کردن
 عشق یعنی خود را بوسیدن اما به طور ناخودآگاه
 عشق یعنی ابتدا برای خود هدیه گرفتن
 عشق یعنی تنهایی به رستوران رفتن و تنهایی غذا خوردن و از عشق
بازی با خود و از تنهایی با خود کمال لذت را بردن

 عشق یعنی خودت
 عشق یعنی ما
 و اما عشق یعنی حضور انسان بر روی این هستی
عشق در درون ماست، عشق میتواند در تمام لحظات جاری باشد، اگر ما
اجازه دهیم.
همسر ایدهآل و دوستان ایدهآل فوق العاده هستند، اما عشق در درون
است.
اول از همه عشق و عاشقی با خود.
اول از همه خود را دوست داشتن و خود را بغل کردن و در تنهایی با خود
کیف کردن.
اول از همه خود.
همسر در همه جا وجود دارد، در هر خیابان و در هر مکانی میتوانید
همسری پیدا کنید، اما خود و خودت، تنهایی با خودت، ارتباط با خودت و
لبخند زدن در تنهایی در کنار خودت، دستان خودت را بوسیدن قبل از
اینکه همسر ایدهآل دستان ما را ببوسد.

 

خود را لمس کردن قبل از اینکه کسی ما را لمس کند و به خود عشق
ورزیدن
هیچ خلأی نباید باشد. تمام خلأهای درونی خودمان را با عشق ورزیدن به
خود پر میکنیم.
اجازه نمیدهیم کسی از راه برسد تا خلأهای درونی ما را پر کند. قبل از
اینکه کسی بخواهد این خلأها را پر کند، خودمان پر میکنیم. خودمان را
سرشار میکنیم از عشق.
وقتی کسی از راه رسید، اجازه میدهیم عاشقانه و خالصانه و آگاهانه به ما
عشق ورزیده شود و از این عشق ورزیدنها فقط لذت میبریم و زمانی که
کسی کنارمان نیست، باز هم از عشق بازی با خود لذت میبریم و دیگر
احساس تنهایی نمیکنیم چون خود سرشاریم از عشق بینظیر الهی.
کودک میشویم، کودکی دو ساله، به زیر دوش میرویم، خود را نوازش
میکنیم، خود را آنقدر نوازش میکنیم تا نیاز به نوازش دیگری نباشد.
خود را پر میکنیم از عشق و محبت و اجازه میدهیم انسانها وارد زندگی
ما شوند و عاشقانه، خالصانه به ما عشق بورزند و فقط عشق.

 

در زمانی که تنها میشویم قدرت و نیروی عشق همواره در کنار ماست.
دیگر احساس تنهایی نمیکنیم چون خلأی در وجود ما نیست.
خود را نوازش میکنیم.
خود را دوست میداریم.
با خود تنهایی به رستوران میرویم.
با خود ارتباط برقرار میکنیم.
خودمان را هر روز و هر روز ناز و نوازش میکنیم.
تا جایی که پر شویم از عشق و دیگر به هیچ انسانی برای دریافت عشق
احتیاج نداشته باشیم.
از آن لحظه به بعد بنشینید و معجزات الهی را تماشا کنید. انسانها به
سوی شما میآیند و عاشقانه و خالصانه به شما عشق میورزند و شما خود
را شایسته و لایق این عشق ورزیدنها میدانید.
آری عزیزان من، ابتدا به خود عشق بورزید و سپس بنشینید و شگفتی این
عظمت الهی را تماشا کنید.

 

تلاش میکنیم، آرزو میکنیم و آگاهانه خود را از عشق پر میکنیم.
روز و شبتان، وجودتان، لحظاتتان سرشار از عشق باشد و عشق خداوند
در تمام لحظات زندگی شما جاری باشد.

موضوع عشق به خود باید از سنین کودکی به ما آموزش داده میشد تا به
طور ناخودآگاه وارد خون ما میشد.
در آن صورت میبایست طبق شخصی که خود را دوست دارد و به خود
عشق میورزد، رفتار میکردیم.
اما اکنون، در سنین سی یا چهل سالگی، درک مفهوم عشق به خود شاید
برای عدهای کمی سخت باشد، شاید درک و توجه به این موضوع ساده
نباشد ولی همواره مسیر آگاهی برای هر شخصی در هر سنی کاملاً روشن
و دستیابی به آن میسر است.
مسئله مهم این است که برای اینکه به شما عشق ورزیده شود، برای اینکه
از احساسات تنهایی خلاص شوید، برای اینکه از ثانیه به ثانیه زندگیتان
چه در زمانی که تنها هستید و چه در زمانی که با هزاران نفر هستید، لذت
ببرید؛ باید ابتدا خودتان را دوست داشته باشید. عاشق خودتان شوید.
به خود عشق بورزید. تمام رفتارهای قدیمی را حذف کنید و دیگر تکرار
نکنید.

فرض کنید که شما در این لحظه در کنار همسری هستید، یا دوستانی
صمیمی و منحصر به فرد دارید. حال باید در این زمان چهار روز هم تنها
بمانید، آیا میتوانید؟
فرضاً شما همسری دارید و همسرتان میخواهد یک ماه به مسافرت برود،
یا اتفاقی برایش میافتد، آیا میتوانید در طی این مدت همچنان خود را
دوست داشته باشید و تنها بمانید و احساس تنهایی نکنید؟
شما در واقع باید همیشه آماده باشید و واژهای به نام تنهایی نباید در ذهن-
تان باشد.
باید آنچنان زندگی کنید که گویی دوستان زیادی در زندگی دارید،
آنچنان زندگی کنید که گویی همین الان متاهل هستید، باید آنچنان
زندگی کنید که گویی همین الان سرتان شلوغ است )از نظر روابط(.
باید ارزش خودتان را لحظه به لحظه بالا ببرید زیرا به همان اندازه که به
خود ارزش قائل هستید و میشوید، برای شما ارزش قائل میشوند.
پس به طور خلاصه، شما ابتدا باید به شخصی تبدیل شوید که به طور واقعی
خود را دوست دارد، به خود عشق میورزد، و پس از آن زندگی شما به

 

طور شگفت انگیزی در آن مورد، صفر تا صد تغییر میکند و فقط و فقط
معجزه میبینید و به خود میگویید: وای خدای من! من بیست، سی، چهل
سال احساس تنهایی میکردم ولی اکنون اینچنین قدرتی در وجودم دارم
که نه تنها احساس تنهایی نمیکنم، بلکه همه نیز به من عشق میورزند.
پس باید پی برده باشید که ما نمیتوانیم با یک روز، دو روز، یا چهار روز
زیر دوش خودمان را لمس کردن، یا چهار بار تنهایی زندگی کردن،
رستوران رفتن، به خود بگوییم؛ بسیار خوب! اکنون زمان نتیجه گرفتن
است و نتیجههای من کجاست؟
شما نمیتوانید با این ذهنیت، به سعادت، خوشبختی، عشق یا هر چیز
دیگری که میخواهید برسید. شما اول باید متوجه شوید که داستان
چیست، باید درک کنید و آگاه شوید از این مورد و پس از آن، شروع
کنید به عدم انجام رفتارهای قبلی در آن زمینه.
شما نمیتوانید توقع داشته باشید شخصی به شما عشق بورزد در صورتی
که خود به تنهایی به زور صبحانه میخورید، ولی در کنار عشقتان با لذت.
شما نمیتوانید برای خود صبحانه آماده نکنید ولی برای دیگری آماده

 

کنید، شما نمیتوانید برای مجلسی، لباس شیک تهیه کنید و ذوق زده
شوید، اما برای خودتان اینکار را نکنید. باید خودتان این لباس شیک را
بخرید و بپوشید و برای خودتان قدم بزنید.
جهان در نظم، عالم در نظم و همه چیز در نظم بوده و آفریده شده و ما
جملگی در نظم هستیم.
وجود ما، منزلگاه ما باید در نظم باشد و ما باید همواره توجه داشته باشیم
که نسبت به این مسائل، دچار سوءتفاهم نشویم.
این مسائل شاید برای من ساده باشند، اما برای عده خیلی زیادی قابل
درک نیستند، در حقیقت زندگی خیلی لذت بخش و ساده است اما احتیاج
به درک دارد.
اینگونه نیست که قلم و کاغذی بردارید و بنویسید، من خودم را دوست
دارم، من عاشق خودم هستم، و تمام. و سپس در انتظار اشخاص عاشق به
خود بمانید.
به این شکل نیست. شما باید واقعاً این مسئله را درک کنید و از آن آگاه
شوید.

 


باید فرض کنید و تلقین کنید آنچه را که میخواهید داشته باشید، در
همین لحظه دارید.
باید همان صبحانهای را که میخواهید برای عشقتان آماده کنید، ابتدا
برای خودتان با دل و جان آماده کنید. این بیانصافی نیست که به خودتان
عشق نورزید؟
باید فرض کنید که همسر مطلوب شما وجود دارد و خود را به شخصی که
به خود عشق میورزد و خودش را دوست دارد، تبدیل کنید.
اگر که همسر در همین لحظه در کنارتان هست که خداروشکر، اگر هم
نیست باز هم خداروشکر، در هر حال خداروشکر.
باید همواره چنین شعفی در درونتان وجود داشته باشد.
باید عشقی در درونتان باشد، باید انرژی عشق و انرژی اعتماد به نفس
در وجودتان قرار بگیرد، باید انرژی اینکه “من واقعاً انسانی هستم که هر
انسانی حاضر است در کنار من باشد” در شما شکل گیرد، شما باید چنین
آگاهی و درکی از خودتان پیدا کنید.

 

ما باید با درک این موضوع که هر چیزی نظمی دارد و هر چیزی کاملاً
دقیق و منظم است، دچار سوءتفاهم نشویم.
باید بصورت دقیق و منظم در مورد هر مسئله پیش رویم تا به خوشبختی،
سعادت یا هر چیز دیگری که آن را نداریم و میخواهیم برسیم.
فراموش نکنید که تمام قوانین هستی در تمام لحظات در حال فعالیت
هستند.
منظورم از بیان اینکه شما به شخصی دیگر تبدیل میشوید، این است که
انرژی شما در آن زمینه تغییر میکند. ارتعاش شما و فرکانسهای مغزی
و ذهنی شما در آن زمینه تغییر میکند. در نتیجه این تغییرات، روح شما
نیز بزرگتر میشود.
در واقع قلب تمام انسانها از عشق جاری است، لیکن به دلایلی بسته و
تاریک است، پس قرار است شما با آگاهی و درک واژه عشق، عشق را
لمس کنید و به شخصی عاشق تبدیل شوید.
پس از اینکه شما به شخصی لایق و شایسته در زمینه عشق تبدیل شدید،
به جایی میرسید که اگر صد نفر انسان کنار شما باشند، برای شما کاملاً

 

عادی است و اگر هیچ شخصی هم نباشد، باز برای شما کاملاً عادی است.
اگر متاهل باشید یا متاهل شوید، در هر صورت برای شما عادی است. زیرا
شما به شخصی تبدیل شدهاید که کاملاً خودش را دوست دارد و به خود
عشق میورزد. خودش را صد در صد قبول دارد و شخصی محکم است.
خودش را شایسته و لایق احترام، ارزش، عشق و … میداند و در پی
دریافت این موارد از شخصی دیگر نیست.
شما باید تبدیل به شخصی شوید که اگر از خانه بیرون رفتید و دیدید که
دنیا به شما عشق میورزد، برای شما عادی باشد، زیرا خود شما دقیقاً عشق
هستید و میخواستید که به این شخص تبدیل شوید. وقتی همه به شما
احترام میگذارند، همه به شما عشق میورزند، باید کاملاً برای شما عادی
باشد.
این است مرحله شایستگی و لیاقت در عشق.
شما تا به امروز ناخودآگاه زندگی کردهاید، یعنی ناخودآگاه به علت
نداشتن علم، آگاهی و دانش زندگی از چیستی، کیستی، از عالم و خداوند،
زندگی کردهاید.

 


اکنون باید به طور خودآگاه و با دانستن اینکه ما چیستیم و کیستیم، در
هر زمینه خودمان را از نو بسازیم. از همان ثانیه که شروع به عشق ورزیدن
به خود میکنیم، تغییرات را در اطرافیان خود میبینیم.
باید به جایی برسیم که خود نیز به طور ناخودآگاه به انسانها عشق
بورزیم، به طور ناخودآگاه کمک کنیم و دوست بداریم.
چنین انرژی قرار است لحظه به لحظه در وجود شما بیشتر شود.
انرژی و نیروی فوق العاده بینظیر عشق.
وقتی این انرژی و نیروی عشق در درون شما فعال شود، شما خود به درک
زیبایی از آن میرسید.
وقتی بیرون میروید، شما متوجه میشوید که از هزار نفر، شاید سه تا چهار
نفر این انرژی عشق، این حاله عشق، این ارتعاش عشق در وجودشان
باشد.
متاسفانه کمبود عشق در این حد در انسان زیاد است و انسان خیال میکند
که عشق میورزد و عشقی دریافت میکند.

حال سوالی مطرح است: وقتی هیچ عشقی در وجود خودتان نباشد، چطور
میخواهید به همسر خود عشق بورزید؟
مگر با طبخ و تهیهی چندین غذای متنوع و لذیذ میتوان عشق ورزید؟
بله، صد در صد، اما زمانی که بدون توقع و با عشق بپزید.
شما باید تمام مسائلتان همراه با عشق باشد، زلال باشد، شفاف و خالص
باشد.
کمکهای شما باید آگاهانه، خالصانه و عاشقانه باشد.
شما باید واقعاً عشق در وجودتان موج بزند تا دیگران عشق را نثار شما
کنند.
با توجه به مطالب بیان شده و درک مفهوم سوءتفاهم )به علت پایین بودن
سطح نگرش انسانی(، قبل از اینکه بخواهید به طور خودآگاه زندگی کنید،
باید واژه نتیجه را نیز از ذهنتان حذف کنید و نباید تنها با تکرار چندین
مرتبهای “من عاشق هستم”،”من ثروتمند هستم”، انتظار دریافت عشق
یا ثروت را داشته باشید و سپس پس از عدم مشاهده تغییرات، نتیجه
بگیرید که اینگونه مطالب بیهوده هستند.

 

پس از اینکه شما به شخص جدیدی، در هر زمینهای تبدیل شدید، به طور
ناخودآگاه و به سرعت نور در ثانیه به ثانیه زندگی شما، معجزات نمایان
میشوند.
تغییر در رفتار، اعمال و کارهای شما کاملاً مشخص میشود و در وجودتان
نمایان میشود. حال ممکن است سه روز، پنج روز یا ده روز چنین پروسه-
ای به طول بیانجامد. روز و تاریخ را فراموش کنید.
هر شخص نسبت به قلب، روح، ذهن و جسمی که دارد، تغییرات را در
طول زمان متفاوتی تجربه میکند.
جالب اینجاست پس از اینکه شما خود متوجه تغییر رفتار و حرکات خود
شدید، دیگر به طور ناخودآگاه کارهایی که قبلاً میکردید، نمیکنید. زیرا
شما از نو برنامه ریزی شده و آگاهانه زندگی میکنید. شما با قلب و روح
خود ارتباط برقرار کردهاید و خدای درونتان را باور دارید، به خودتان
اطمینان دارید، به خود تاکید میکنید که شخصی قدرتمند هستید چه به
صورت منفرد و یا در حضور شخص یا اشخاصی دیگر.

به تدریج ذهن، قلب و روح شما در عشق قفل میشود و عشق در وجودتان
تکمیل میشود.
از آن زمان به بعد دیگر فراموش میکنید که باید به خود عشق بورزید،
زیرا شما اینکار را به طور ناخودآگاه انجام میدهید و به خود عشق می-
ورزید.
شما میخواهید به طور ناخودآگاه تنها باشید، خود را ببوسید یا بنویسید،
میخواهید به پارک بروید، شمایی که تا به امروز در سن سی یا چهل
سالگی تنهایی به پارک نرفته است. شما به طور ناخودآگاه چنین
رفتارهایی میکنید زیرا رفتارهایتان بر اساس عشق به خود تغییر می-
کنند.


فراموش نکنید که عشق، انرژی و نیرویی دارد که هیچ بنی بشری نمی-
تواند وارد قلمرو این نیرو و انرژی شود.
این انرژی و این نیرو، خود خداست.
در پناه عشق باشید که خود، خود عشقید.
در پناه نور باشید که خود، خود نور هستید.
و در پناه امنیت بینظیر خداوند باشید

برای دریافت فایل  کلیک کن

برنامه نویسی ذهن برای یک رابطه کامل و سابلیمینال ترکیبی عشق و روابط عاشقانه