نمونه مشخصی از ارتباطات و روابط عاشقانه ۲۰۲۰

قبل از مطالعه این مقاله باید مقاله ی اولی بنام

شما دقیقاً همان اشخاصی را به خود جذب میکنید که شبیه به آنها هستید

را مطالعه نمایید

با شرح مثالی رایج به توضیحات بیشتری در مورد روند ارتباطات در این

بخش میپردازم.
فرض کنید فردی به نام سامان میخواهد ازدواج کند، او از قوانین هیچ
اطلاعی ندارد، دختری به نام ساناز وارد زندگیش میشود. سامان عاشق
ساناز میشود، حاضر است برای او هر کاری انجام دهد، حاضر است
زندگیش را برای ساناز بدهد، هر روز و هر لحظه تلاش میکند، حاضر
است هر چیزی که دارد بفروشد فقط به خاطر ساناز، حاضر است زندگیش
را تا آخر عمر با او تقسیم کند، جانش را برای ساناز میدهد، لحظه شماری
میکند که او را ببیند.
اما برای ساناز تمام این رفتارها کاملاً طبیعی است.
خداوند در انتظار شماست

برای ساناز اصلاً مهم نیست که سامان چه عکس العملهایی نشان میدهد،
اصلاً برایش مهم نیست که سامان قرار است به خاطر او چه کارهایی انجام
دهد، اصلاً برایش مهم نیست که سامان قرار است حتی میلیونها میلیون
پول به او هدیه دهد، هیچ کدام از اینها اصلاً برای ساناز مهم نیست.
وقتی که سامان با ساناز تماس میگیرد، برای ساناز کاملاً عادی است و
بسیار عادی عمل میکند.
ولی وقتی ساناز به سامان زنگ میزند، سامان پر از شور و شوق و اشتیاق
است، دست و پای خود را پشت تلفن گم میکند و نمیداند که چطور به
راحتی صحبت کند.
سامان هر روز و هر لحظه در فکر این است که چه کار کند تا ساناز را
تحت تاثیر قرار دهد، تا او را به وجد بیاورد، برای یک لحظه هم که شده
سامان نمیتواند از فکر ساناز خارج شود، اما برای ساناز کاملاً طبیعی است.
سامان برای ساناز هر روز هدیه تهیه میکند، هر روز عشق میورزد، نقش
انسانی جنتلمن را بازی میکند، هر روز به ساناز میگوید که من دوستت
دارم، هر روز کار جدیدی انجام میدهد، زندگی سامان به خاطر ساناز در
خداوند در انتظار شماست

حال خراب شدن است. سامان میخواهد هر کاری کند تا دل ساناز را
بدست آورد، اما برای ساناز کاملاً طبیعی است، اصلاً برای او مهم نیست
که سامان تماس بگیرد یا نگیرد، حتی اصلاً برای او مهم نیست وقتی که
سامان پول خود را صرف ساناز میکند. کاملاً طبیعی رفتار و برخورد می-
کند و هیجان زده نمیشود. تمام عشق و محبت سامان برای ساناز کاملاً
طبیعی است، اما سامان مدام فکر میکند که چه کاری بکند تا بیشتر ساناز
را تحت تاثیر قرار دهد.
میخواهد با ساناز ارتباط قویتری داشته باشد، میخواهد ارتباطش را
جدی کند، هر لحظه و هر ثانیه به او فکر میکند، در محل کار، زمانی که
تنهاست، قبل از خواب و بعد از بیداری.
هر روز کت و شلواری جدید، هر روز نقشی جدید، هر روز و هر لحظه او
در حال تلاش کردن برای بدست آوردن دل ساناز است.
در همین حین، سامان با دختری دیگر به نام سارا آشنا میشود.
سارا عاشق سامان میشود، به او عشق میورزد، به جای اینکه سامان برای
سارا هدیه بخرد، سارا برای سامان هدیه میخرد. سارا هر روز به سامان
خداوند در انتظار شماست

زنگ میزند، سارا هر روز در این فکر است که چگونه سامان را تحت
تاثیر قرار دهد، اما برای سامان کاملاً طبیعی است.
او حتی برای یک لحظه هم به سارا فکر نمیکند، سامان فقط به ساناز فکر
میکند.
سارا با سامان تماس میگیرد و درخواست ملاقات میکند، ولی سامان بهانه
تراشی میکند که امروز وقت ندارم و موکول به روز دیگر میکند.
سارا هر روز هدیهای جدید برای سامان تهیه میکند، برای سامان اصلا
مهم نیست، سامان به جایی میرسد که حتی برایش مهم نیست که سارا
در طول یک روز ده مرتبه با او تماس گرفته است، اصلاً برایش مهم نیست،
سامان هنوز هم به ساناز فکر میکند.
برای ساناز هم اصلا مهم نیست که سامان به این شکل به او عشق میورزد
و تا این حد به او محبت میکند.
بعد از یک ماه، دو ماه، ساناز با سامان خداحافظی میکند.
سامان تنها میشود و با خود میگوید: خوب سارا که من را دوست دارد.
حالا که او هست، بهتر است با او رابطهای معمولی داشته باشم.
خداوند در انتظار شماست

اما سامان سارا را دوست ندارد، سارا در دل سامان نیست، به طور معمولی
با او در ارتباط است. با وجود اینکه سارا هر روز تلاش میکند تا به سامان
عشق بورزد، تا عشق خود را به سامان نشان دهد، ولی برای سامان اصلاً
مهم نیست. سارا در تنهایی خود هر لحظه به سامان فکر میکند که چطور
میتوانم سامان را به وجد بیاورم؟ چطور میتوانم به او نزدیکتر شوم؟
و….
بعد از مدتی سامان دیگر نمیتواند تحمل کند، از طرفی سارا نیز دیگر
نمیتواند تحمل کند و این رابطه نیز به پایان میرسد.
آیا میدانید چرا سامان عاشق ساناز بود؟
میدانید چرا با وجود اینکه سارا عاشق سامان بود، و هر روز به او عشق
میورزید، برای سامان کاملاً عادی بود؟
میدانید چرا بعد از اینهمه مدت، چندین ماه و چندین سال، هنوز هم
سامان دلش با ساناز است؟ البته سارا هم دلش با سامان است.
امثال این قصه به شکلهای گوناگون، در سرتاسر جهان فراوان است. اکثر
شما چنین قصههایی را تجربه کردهاید.
خداوند در انتظار شماست

حال میدانید دلیل این گونه رفتارها در ارتباطات چیست؟
انسان همان کسی را به سمت خود جذب میکند که شبیه خود
اوست. نه ذرهای بالاتر و نه پایینتر.
ساناز قصه یا از لحاظ اعتماد به نفس، یا لیاقت، یا شجاعت، یا از هر لحاظی،
از سامان بالاتر بود. سارا هم از لحاظی دیگر از سامان پایینتر بود. در
نتیجه:
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
دو بعلاوه دو همیشه چهار میشود.
و اما شما باید خوشحال باشید که در حال مطالعه این مطالب، به چنین
آگاهی میرسید که قوانین به چه صورت عمل میکند.
انسان به طور غریزی دوست دارد که با انسانهای برتر از خودش )از هر
لحاظی( در ارتباط باشد. انسان به طور غریزی جذب مردان و زنانی می-
شود که با اعتماد به نفس هستند، شجاعت و جسارت دارند، جذاب هستند.
خداوند در انتظار شماست

سامان عاشق اعتماد به نفس ساناز شده بود. غافل از اینکه سامان خودش
چنین اعتماد به نفسی نداشت، و بیخبر بود از اینکه اعتماد به نفس ندارد.
سامان فقط دلش خوش بود که پولدار است و فکر میکرد چون پول دارد،
هر کاری میتواند انجام دهد.
غافل از تمام قوانین این جهان. “به همین راحتی”.
حال شما با اطلاع از این قوانین، اگر که دوست دارید با شخصی ارتباط
داشته باشید یا با او ازدواج کنید یا با شخصی همراه باشید، اگر که به یک
انرژی مردانه یا زنانه احتیاج دارید، خصوصیاتی را که دوست دارید در آن
شخص ببینید، باید تحت هر شرایطی ابتدا در درونتان پرورش دهید.
آیا میخواهید همسرتان، دوستتان، با اعتماد به نفس، شجاع، جسور
باشد؟
آیا میخواهید ارزشمند، شایسته و با لیاقت باشد؟
حداقل اینکه آیا میخواهید ریگی به کفش نداشته باشد؟
پس اول از خود شروع کنید.
خداوند در انتظار شماست

با خود رو راست باشید. از این قوانین به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی
نمیتوانید فرار کنید. شاید بتوانید با پول، شیرین زبانی، دل کسی را بدست
آورید ولی امکان ندارد، تحت هیچ شرایطی این رابطه دوام داشته باشد.
اگر که عزت نفس و اعتماد به نفس نداشته باشید، شخص مقابل شما هم
همینگونه خواهد بود. بهتر است بگویم تمام انسانهای اطراف شما
همینطور هستند. شخص با عزت نفس، با اعتماد به نفس، فقط میتواند با
انسانهای با عزت نفس و با اعتماد به نفس در ارتباط باشد.
پس از همین لحظه به بعد اگر که میخواهید ازدواج کنید یا رابطه برقرار
کنید، بهتر است که ابتدا خصوصیات مورد علاقهتان را در درون خود
پرورش دهید.
فقط فراموش نکنید که یک فرد جذاب، فقط همانند یک فرد جذاب رفتار
میکند.
یک فرد با اعتماد به نفس فقط همانند فردی با اعتماد به نفس برخورد
میکند.
خداوند در انتظار شماست

فراموش نکنید با شیرین زبانی میتوانید انسانها را تحت تاثیر قرار دهید،
اما خود را نمیتوانید گول بزنید. میتوانید برای ده دقیقه نقش انسانی
جذاب را بازی کنید، اما به هیچ عنوان نمیتوانید این جذابیت را ادامه
دهید، اگر که در درونتان این جذابیت پرورش نیافته باشد.
باید بدانید که بدن شما دقیقا مانند یک ماشین عمل میکند. زمانی که در
ذهن شما این جمله گنجانده شود که شما جذاب و با اعتماد به نفس
هستید، از آن لحظه به بعد، بدن شما، عکس العملهای شما، زبان بدن
شما، گفتار شما، وجود شما، همانند یک شخص با اعتماد به نفس و جذاب
عمل میکند و دیگر نباید نقش بازی کنید.
فراموش نکنید که در هیچ زمانی و در هیچ مکانی نمیتوانید از دو بعلاوه
دو مساوی چهار فرار کنید.
خداوند در انتظار شماست

ادامه در
چگونه شخصیت دلخواهمان را بسازیم؟