ادامه مقاله ذهنتان را به ماده تبدیل کنید

قسمت دوم 

ذهنتان را به ماده تبدیل کنید دارونما: تشریح یک فکر

مقایسه کرد. مغز از حدود ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی به نام نورون تشکیل شده است که به صورت

این شما – مدارهای مغزی، وضعیت شیمیایی درونی، بیان ژن ها و در نهایت، سلامتی شما – در نتیجه ی

این شخصیت و حالت وجودی جدید، تغییر میکند. و ظاهراً همه چیز از یک فکر شروع میشود.

نگاهی مختصر به نحوه ی کارکرد مغز تا اینجای متن، اشارات مختصری به کلماتی مانند مدارهای مغزی ، شبکه های عصبی، شیمی مغز و بیان ژن شد، اما لازم است این عبارتها را برای شما توضیح دهم. به همین دلیل در ادامه ی این فصل سعی میکنم در ک علمی سادهای از این مسئله به شما بدهم که مغز و بدن چگونه با هم کار میکنند.

هدف از این کار این است به شما نشان دهم که چگونه میتوانید دارونمای خودتان باشید.

دستکم ۷۵ درصد مغز شما از آب تشکیل شده است و قوام آن را میتوان با تخم مرغ نیمه آبپز

یکدست در محیطی آبک ی در کنار هم قرار گرفتهاند. هر سلول عصبی مانند درخت بلوط بیبرگی

است که خاصیت کشسانی دارد. این درخت شاخهها و ریشه های درهم و برهمی دارد که به سایر

سلو لهای عصبی وصل و یا از آنها جدا میشوند. بسته به اینکه این سلول عصبی در کجای مغز

قرار دارد، تعداد پیوندهای آن میتواند از ۱,۰۰۰ پیوند تا بیش از ۱۰۰,۰۰۰ پیوند متغیر باشد.

برای مثال، در نئوکورتکس – مغز متفکر – شما به ازای هر نورون حدود ۱۰,۰۰۰ الی ۴۰,۰۰۰

پیوند وجود دارد.واقعیت جدید منجر میشود به پیشتر مغز را به کامپیوتر تشبیه میکردند. هرچند شباهت هایی میان این دو وجود دارد، اما امروزه

میدانیم که قضیه بسیار پیچیده تر از این است. هر نورون به تنهایی یک رایانه ی زیستی منحصر به

فرد محسوب میشود که دارای بیش از ۶۰ مگابایت حافظه ی RAM است. هر نورون میتواند مقادیر

هنگفتی از دادهها را پردازش کند – و بالغ بر صدها هزار کار را در هر ثانیه انجام دهد. وقتی ما در

زندگیمان چیزهای جدید یاد میگیریم و تجربیات جدید کسب میکنیم، نورون های ما پیوندهای

جدیدی تشکیل میدهند و اطلاعات الکتروشیمیایی را با هم مبادله میکنند. این پیوندها پیوند

سیناپسی نامیده میشوند، زیرا مکان مبادله ی اطلاعات بین سلولها – شکافی که بین شاخه ی یک

نورون و ریشه ی نورون بعدی وجود دارد – سیناپس نام دارد.

 

اگر یادگیری را معادل تشکیل پیوندهای سیناپسی جدید در نظر بگیریم، آنگاه به یاد آوردن اطلاعات

معادل تثبیت سیمکشی این پیوندهاست. پس یک خاطره عملاً رابطه یا پیوند دراز مدتی است که

بین سلولهای عصبی ایجاد میشود. ایجاد این پیوندها و تغییراتی که به مرور زمان در آنها پدید

میآید، ساختار فیزیکی مغز را تغییر میدهد.

در همین حین که مغز دارد این تغییرات را پدید میآورد، افکار ما آمیزهای از مواد شیمیایی مختلف

به نام انتقال دهندههای عصبی را تولید میکنند )سروتونین، دوپامین و استیل کولین نمونههای

آشنای انتقال دهندههای عصبی هستند(. وقتی ما به چیزی فکر میکنیم، انتقال دهندههای عصبی

موجود در یکی از شاخههای یک درخت نورونی از فضای سیناپسی عبور کرده و خود را به ریشهی

درخت نورونی بعدی میرسانند. وقتی انتقال دهندهی عصبی از فضای سیناپسی عبور کرد، نورون

بعدی جرقهای از اطلاعات الکتریکی را شلیک میکند. اگر ما به همان افکار سابق فکر کنیم، این

نورون نیز مانند سابق شلیک میکند و پیوند میان دو سلول تقویت میشود و در شلیک بعدی این

نورونها، سیگنال مورد نظر راحتتر انتقال پیدا میکند. در نتیجه، مغز شواهدی فیزیکی مبنی بر

یادگیری و یادآوری اطلاعات از خود نشان میدهد. این فرایند تقویت انتخابی، توانمندسازی

سیناپسی نام دارد.

اگر جنگلی از نورونها به همراه هم برای تقویت یک فکر جدید شلیک کنند، آنگاه ماده ی شیمیایی

جدیدی )یک پروتئین( در درون سلول عصبی تولید میشود، خود را به مرکز یا هسته ی سلول

میرساند و در آنجا روی دیانای قرار میگیرد. سپس این پروتئین ژنهای زیادی را روشن میکند.

وظیفهی ژنها ساخت پروتئینهایی جهت حفظ ساختار و عملکرد بدن است؛ در نتیجه سلول عصبی

مورد نظر به سرعت پروتئین جدیدی میسازد و با استفاده از آن شاخههای جدیدی را در میان

سلو لهای عصبی ایجاد میکند. پس اگر فکر یا تجربهای را به قدر کافی تکرار کنیم، نه تنها پیوندهای

میان سلولهای مغزمان قویتر میشوند )و این مسئله بر عملکردهای فیزیولوژیکی ما اثر میگذارد(،

بلکه همچنین تعداد کل پیوندها نیز افزایش مییابد )و این امر نیز به نوبهی خود بر ساختار فیزیکی

بدن تأثیر میگذارد(. مغز در سطح میکروسکوپی غنیتر میشود.

 

بنابراین هر گاه فکر جدیدی به ذهن شما خطور م یکند، شما – از نظر عصبی، شیمیایی و ژنتیکی

– دچار تغییر میشوید. در واقع، شما میتوانید ظرف چند ثانیه پس از یادگیری چیزهای بدیع، افکار

جدید و تجربیات تازه، هزاران پیوند جدید به دست بیاورید. این یعنی شما میتوانید فقط با فکر

کردن، ژنهای جدیدی را فعال کنید. این اتفاق به محض تغییر ذهن رخ میدهد؛ ذهن بر ماده

ارجحیت دارد.

دکتر اریک کندل ۱ که از برندگان جایزهی نوبل است، نشان داد که وقتی خاطرات جدید تشکیل

میشوند، تعداد پیوندهای سیناپسی در نورونهای حسیِ تحریک شده دو برابر میشود و به ۲,۶۰۰

پیوند میرسد. اما اگر تجربهی یادگیری اولیه به قدر کافی تکرار نشود، تعداد پیوندهای جدید ظرف

تنها سه هفته به تعداد اولیه یعنی ۱,۳۰۰ پیوند بر میگردد.

۱ Eric Kandel

بنابراین اگر ما آموخته های خود را به قدر کافی تکرار کنیم، اجتماعات نورون یمان تقویت میشوند و

در دفعات بعدی به یادآوری خاطرات کمک میکنند. اگر این کار را نکنیم، دیری نمی پاید که

پیوندهای سیناپسی ناپدید میشوند و خاطره ی مورد نظر پاک میشود. به همین دلیل است که ما

باید مدام افکار، انتخابها، رفتارها، عادتها، باورها و تجربیات جدیدمان را بروزرسانی و مرور کنیم

تا این اطلاعات در مغزمان تثبیت شوند) ۲ (. شکل ۳.۵ به شما کمک میکند که با نورونها و

شبکههای عصبی آشنا ش وید.

برای درک گستردگی واقعی این سیستم، فرض کنید یک نورون به ۴۰,۰۰۰ سلول عصبی دیگر

متصل شده است. همچنین فرض کنید که این نورون در هر ثانیه ۱۰۰,۰۰۰ قطعهی اطلاعاتی را

پردازش میکند و سپس این اطلاعات را با نورونهای دیگری به اشتراک میگذارد که آنها نیز در

هر ثانیه ۱۰۰,۰۰۰ کار را پردازش میکنند. این شبکه که از همکاری خوشه هایی از نورونها تشکیل

شده است، یک شبکه ی عصبی نامیده میشود. شبکههای عصبی اجتماعاتی از پیوندهای سیناپسی

را تشکیل میدهند. به این اجتماعات مدارهای عصبی گفته میشود.

بنابراین سلو لهای عصبیِ سازندهی مادهی خاکستری مغز شما دچار تغییرات فیزیکی میشوند.

وقتی نورونهایی انتخاب میشوند و به آنها دستور داده میشود که خودشان را در قالب شبکههای

گسترد های با توانایی پردازش صدها میلیون قطعه ی اطلاعاتی، سازماندهی کنند، آنگاه سخت افزار

فیزیکی مغز نیز تغییر میکند و خودش را با اطلاعاتی که از محیط دریافت میکند، وفق میدهد.

به مرور زمان، اگر شبکه ها – با همگرا و واگرا کردن انتشار فعالیت الکتریکی که مانند رعد و برقی

در میان ابرها به نظر میرسد – به صورت مکرر روشن شوند، مغز از سیستمهای سخت افزاری

)شبکه های عصبی فیزیکی( یکسانی استفاده میکند، اما در عین حال یک برنامه ی نرم افزاری )یک

شبکه ی عصبی خودکار( نیز برای خودش ایجاد میکند. برنامه ها اینگونه در مغز نصب میشوند.

سخت افزار نرم افزار را ایجاد میکند و سپس سیستم نرم افزاریِ ایجاد شده، در درون سخت افزار

نصب میشود – و هر بار که این نرم افزار مورد استفاده قرار میگیرد، سخت افزار را تقویت میکند.

 

 

این شکل ساده، نورون های یک شبکه ی عصبی را نشان میدهد. فضای کوچکی که میان شاخه های نورون های

جداگانه وجود دارد و ارتباط میان آنها را تسهیل می کند، شکاف سیناپسی نام دارد. حدود ۱۰۰,۰۰۰ نورون رامیتوان در فضایی به انداز ه ی یک دانه ی شن جای داد. این تعداد نورون چیزی حدود یک میلیارد پیوند سیناپسی با هم برقرار میکنند.

پس اگر شما هیچ چیز جدیدی را یاد نگیرید و انجام ندهید و در نتیجه همیشه همان افکار سابق را در سر و همان احساسات سابق را در دل داشته باشید، مغزتان دقیقاً بر اساس همان توالی ها، الگوها و ترکیبهای سابق، نورون ها را شلیک و شبکه های عصبی را فعال میکند. این شبکه ها به شبکه های عصبی خودکاری تبدیل میشوند که کارهایی مانند حرف زدن به یک زبان، اصلاح صورت، آرایش کردن، تایپ کردن با کامپیوتر، قضاوت در مورد همکاران و غیره در آنها ذخیره میشود، زیرا شما این کارها را آنقدر انجام داده اید که عملاً به صورت ناخودآگاه درآمدهاند. دیگر لازم نیست آگاهانه به آنها فکر کنید و میتوانید بدون هیچ دردسری آنها را انجام دهید.

نورون منفرد

 

شکاف سیناپسی

شما آنقدر این مدارها را تقویت کرده اید که سیم کشی آنها مستحکم شده است. پیوندهای میان نورون ها قویتر میشود، مدارهای دیگری تشکیل میگردد و شاخه ها گسترش مییابند و ضخامت آنها بیشتر میشود – درست مانند زمانی که بخواهیم پلی را تقویت کنیم، جاده ی جدیدی احداث کنیم و یا پهنای بزرگراهی را افزایش دهیم تا امکان تردد خودروهای بیشتری در آن فراهم شود.

نورون هایی که با هم شلیک کنند، با هم « یکی از اساسیترین اصول عصب شناسی این است که سیم کشی میشوند.) ۳ اگر مغز شما به صورت مکرر به شیوه ی یکسانی شلیک کند، مرتبه ی ذهنی »)

یکسانی در شما ایجاد میشود. بر اساس علم عصب شناسی، ذهن کارکردِ مغز است. بنابراین میتوان گفت اگر شما هر روز همان ذهنیت سابق را در خود ایجاد کنید و به خودتان یادآوری نمایید که فکر میکنید چه کسی هستید، آنگاه شما دارید مغزتان را به همان شیوه ی سابق وادار به شلیک میکنید و لذا به مدت چند سال بیوقفه شبکه های عصبی یکسانی را فعال مینمایید. وقتی به سن سی و چند سالگی میرسید، مغز شما خودش را در قالب تعداد بسیار محدودی از برنامه های خودکار سازمانده ی کرده است – و این الگوی ثابت هویت شما نام دارد.

این الگو را جعبه ای در نظر بگیرید که در داخل مغز شماست. البته واقعاً جعبه ای در سر شما وجود ندارد. اما وقتی میگویم شما در داخل جعبه فکر میکنید، منظورم این است که شما مغزتان را بر اساس یک الگوی محدود مانند شکل ۳.۶ سیم کشی کرده اید. از آنجا که شما به طور مکرر مرتبه ی ذهنی یکسانی را بازتولید کرده اید، مجموعه ی مدارهایی که بیش از همه شلیک و با هم سیم کشی شده اند، هویت شما را در نتیجه ی خواست خودتان رقم زده اند.

میدانیم که افکار همیشگی همواره مساوی احساسات همیشگی هستند و همان چرخه ی بی پایان همیشگی را تقویت می کنند، بنابراین اگر افکار، انتخاب ها، رفتارها، تجربیات و حالت های عاطفی شما به مدت چندین سال ثابت بماند، آنگاه مغز شما بر اساس یک امضای محدود سیمکشی میشود. دلیل این امر این است که شما هر روز مغزتان را وادار می کنید که الگوهای یکسانی را شلیک کند و به این ترتیب، همان ذهنیت همیشگی را

بازتولید می کنید. این مسئله به مرور زمان از نظر زیستی دسته ی خاصی از شبکه های عصبی را تقویت میکند و باعث میشود مغز شما تمایل بیشتری نسبت به ایجاد همان ذهنیت همیشگی داشته باشد – و اکنون شما در داخل جعبه فکر میکنید.

کلیت این شبکه های سیم کشی شده هویت شما را تشکیل میدهد.